آدرینا احمدیآدرینا احمدی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

آدرینا عشق مامان آرزو و بابا مازیار

خداحافظی با سال 90

عزیز دلم سلام الان که دارم برات مینویسم ٢٩ اسفنده و روز آخر سال ٩٠. دیروز برف شدیدی بارید و همه جا سفید شد.یادم اومد که بچه بودیم با دوستام دعا میکردیم برف بیاد و مدرسه تعطیل بشه حتی گاهی نماز میخوندیم تا خدا برف بیشتری ببارونه. بردمت و ازت عکس انداختم آخه اولین بار بود برف میدیدی. عمه سولماز هم اومده و همینطور عمه شادی با ماهان و موژان.چقدر موژان دوستت داره و دلش میخواد همش بقلت کنه. دارم تند تند آخرین کارای خونه رو میکنم تا زودتر تموم بشه بعد ٧سین رو بچینمو منتظر عید بشیم که فرداست.البته برای تحویل سال میریم پیش مومو و بوبو که تنها نباشن آخه رادین کلک رفته کرمان و دلم نمیخواد مامان و بابام تنها باشن. مونده بودم که...
29 اسفند 1390

سال 90 داره تموم میشه

سلام به عزیزترین عشق زمینی دختر نازم دیگه روزای آخر سال ٩٠ رو داریم میگذرونیم چند روزی رفتیم تهران برای خرید عید و اینکه عمه آزاده رو بیاریم شمال دوشنبه ٢٢ اسفند رفتیم تا ٥شنبه ٢٥ اسفند. شب اول شام رفتیم خونه عمه اکرم.نمیدونی که چقدر میخواستن آیسا و آناهیتا بخورنت.آخه بس که تو شیرینی.اما یکم غریبی کردی بعد آروم شدی. البته تو تهران یکم بد قلق شدی.فکر کنم خوابت تکمیل نبود.خلاصه که عمه آزاداه و عمه سولمازم دیدیم. منم دوستامو دیدم خاله افسانه و خاله پدیده که با گل پسرش تکین اومده بودن تو رو ببینن.کلی هم ماچ مالیت کردن. تو راه هم مثل همه مسافرتامون آروم خوابیدی پشت. امشبم که تولد دایی محمد بود و رفتیم خونه مومو...
27 اسفند 1390

بازم عکس

اینجا ٤شنبه سوریه. اینجا هم تولد دایی محمده اینجا هم رفتیم هایپر استار و من تو سبد خریدم و بالاخره اینجا هم خونمونه و این لباسو مومو دوخته برام. ...
27 اسفند 1390

آخرین اخبار از من

مثل همیشه سلام به تربچه نقلی خودم عسل مامان امشب حموم رفته و خوابیده.٩ اسفند رو تموم کردیم و یواش یواش منتظر عیدیم.امسال اولین سالی یه که عید تو جمع حضور داری عسلم.پارسال تو وجود من بودی و حدودا  ٤ماهت بود. آدرینای خوش اخلاقم جدیدا دیگه غذا میخوری.سوپ سرلاک وپوره هویج و سیب زمینی غذاهای شماست.فرنی هم قبلا دوست داشتی الان نه دیگه.تازه یادم رفت بگم دیروزم نون سنگک ریز کردم تو شیر اما یکم خوردی. اما در مورد حمام رفتنت که اول خوش اخلاقی.ترتیبمون معمولا اینجوریه که من اول میرم حمام رو برات گرم میکنم بعد بابایی لباساتو در میاره و میاره تا من بشورمت.کلی تو وان بازی میکنی و از آب بازی لذت میبری. اما امان از وقتی میخوای لباس بپوشی ....
27 اسفند 1390

این عشقه که نظیر نداره

سلام به تمامی قشنگیهای دنیا که در وجود تو خلاصه شده قبلها که دختر بودم هر وقت کسی می گفت تا مادر نشی نمیفهمی! حرفش برام بی معنی بود.چون حقیقتا تا مادر نشه کسی نمیفهمه که یعنی چه! نمیدونم چی بنویسم تا بفهمی که وقتی مادری تنها زمانیه که میتونی بپرستی .کسی روکه عشقش تو دنیا لنگه نداره.فرزند آدم تنها اون عشقیه که نظیر نداره.من از خدا ممنونم که تو فرشته زمینی رو بمن داد. نمیدونم شاید روزی برسه که مثل همه جوونا یکش خود من یا بابایی تو هم مارو یکم البته اذیت کنی.اما میدونم اون روزم عاشقتم همونطور که همه مادرا عاشقن. گاهی تعجب میکنم از مادرایی که دلشون میاد و پاره تنشونو رها میکنن.باورش برا م سخته مگه میشه؟ اما در جمله نمیگنجه ک...
14 اسفند 1390

اولین نشستنت مبارک

عشق من تو نشستی آخر بتاریخ 16 همن 1390 شب پیش منو بابا 30 ثانیه ای نشستی بعد سقوط کردی الهی قربون پیشرفت کردنت برم.راستی مامان هم تو 7 ماهگی نشست.ایشالله همه کارات خوب پیش بره. بوس بوس نفسم ا ...
6 اسفند 1390

کارای جدیدمن

قشنگم سلام امشب که دارم برات مینویسم 5اسفنده.ساعت 1:30 شب جمعست .امروز همش بیرون بودیم.خونه هر 2 مادر بزرگت رفتیم.ناهار خونه مامان مریم و شام پیشش مومو.رفتیم واسه مامان مریم و مامان سیما و عمه ها عیدی خریدیم. آدرینای نازم بنظر من تو زیباترین دختر دنیایی(البته قضییه سوسکست ها)بنظر همه مادرا بچه هاشون زیباترینن. منم تو رو زیباترین میبینم یک فرشته ناز و پاک البته با بالهای پنهونی.نمیدونم خدا بالهای شماها رو کجا قایم کرده!آخه واقعا مثل فرشته ها میمونید. دخترکم وقتی شبا کنارم میخوابی غرق لذت میشم.گاهی موهای کرکی و نرمتو نوازش میکنم و خدا رو بابت دادن همچین فرشته ای شکر میکنم. وقتی شیر میخوری گاهی نگاهم میکنی و میخندی.نمیدونی ...
6 اسفند 1390
1